
خب اینم قسمت سوم مدرسه نفرین شده فصل دوم 💜

قسمت سوم 🦋 ( نکته : • وقتی میاد یعنی یونگی داره صحبت میکنه ، وقتی + میاد یعنی جیا داره صحبت میکنه ، وقتی × میاد یعنی ووک داره صحبت میکنه وقتی _ میاد یعنی منشی لی ، ^ یعنی تهیونگ داره صحبت میکنه ) آنچه گذشت 🦋 "• میدونم می دونم همه چی از جنگ شروع شد من از انفجار نجات پیدا کردم ولی در نزدیکی انفجار شوگا رو دیدم با قدرت جدیدم رفتم پیشش از جنگل بیرون بردمش ولی بعدش انفجار ایجاد شد داشتم برمیگشتم که دیدم شیاطین هنوز زنده اند اما شنیدم که دنبال من می گشتند برای همین بدون اینکه بهتون بگم فرار کردم تمام اون چهار سال از دور مراقب این بودم که شیاطین سراغتون نیاد مواظبتون بودم من همهی نامه های نامجون پیام های رزی قبول نکردن گریه های جیسو غرق شدن تهیونگ سوجو خوردن با هسوک که اعتراف جین ازدواج تهیونگ باردار شدن دالمی شادی کوک بزرگ شدنتون همه رو دیدم تا اینکه دوباره شوگا رو ملاقات کردم اون فرد لایقی بود برای اینکه جای من باشه برای همین من خودمو جای روح جا زدم کاری کردم شوگا عاشق جیسو بشه فکر نمی کردم جیسو هم عاشقش بشه خیلی دردناک بود دختری که عاشقش بود دوباره عاشق شده بود نمی تونستم دیگه اونجا باشم پس تصمیم گرفتم که از کره برم روز مرگ مامان رفتم کنارش و باهاش حرف زدم من تا لحظه مرگ مامان کنارش موندم بعد رفتم نیویورک اونجا شروع کردم به درس خوندن و الآنم ی کارآگاه خصوصی هستم اصلا یادم رفت ایشون جیا هستند دوست دخترم "

قسمت سوم 🦋 ( یونگی ) منو خانم کیم رفتیم سر صحنه جرم نوار زرد رنگ خطر کنار زدیم جای جنازه با گچ روی زمین کشیده شده بود همون طور که گفتم حالت قربانی با بقیه فرق میکرد جیا داشت تمام منطقه رو میگشت منم اطراف خط کشی رو میگشتم که از دور ی چیزی برق میزد "• خانم کیم بیا اینجا " "+ چیزی پیدا کردی یونگی شی " "• اونجا رو نگاه کن " رفتم نزدیک تر زیر ی بوته ی گردنبند بود پلاکش نقره ای که شبیه ی پل بود "+ی گردنبند چیز مهمی نیست " "• اشتباهات همینه همه چی در صحنه جرم مهمه این پل بنظرت خیلی آشنا نیست" "+ پل دریاچه هان مطمئنم همون جا ته تنها پل معروفه باید ی سر نخ باشه " سوار ماشین جیا شدیم رفتیم رو پل دریاچه هان ولی. اونجا خیلی بزرگه بود قرار شد ی طرف من بگردم و ی طرف اون ( نیم ساعت بعد ) همین جوری داشتم اطراف میگشتم که ی کاغذ رفت زیر پام برش داشتم بندازم تو اشغالی که ی چیزی توجه منو به خودش جلب کرد کاغذ باز کردم ( دیگه باید تنهایی به بازی ادامه بدی ) یکم عجیب بود اما... "•جیا" همین جوری میدیدم جیا رو صدا میکردم اما هیج جا نبود ولی ی دفعه صدای تیراندازی امد یکی افتاد تو آب

خودمو رسوندم اونجا خون همه جا رو گرفته بود نمی دونم چرا حتی نمی دونستم که اون جیا هست یانه پریدم تو آب سرمو کامل بردم تو آب دست جیا رو گرفتم کشیدمش بالا به هر سختی بود از قدرتم استفاده کردم خودمو به خشکی رسوندم همه مردم جمع شده بودند زنگ زدیم به بیمارستان به اداره پلیس زنگ زدم جیا رو بردند اتاق عمل چون هم تیر خورده بود هم چاقو عمیق هم خورده بود "~ ببخشید شما چه نسبتی با بیمار دارین " "•دوست پسرشم آقای دکتر " اصلا متوجه حرفی که زدم نشدم فقط نگران جیا بودم "× تو کی هستی ؟ " "• شما " "× من اول پرسیدم ؟ " "• مین یونگی کارآگاه خصوصی " "× نه تو گفتی دوست پسرش " "• ببین من نمی دونم کی هستی ولی الان سلامتی جیا مهمه فهمیدی" عمل موفقیت آمیز بود جیا بردند بخش مراقبت های ویژه قرار شد فقط ی نفر بمونه که من موندم ( تمام همکار ها دوستان جیا آمدن) فردا بعد از ازمایشات کامل اگه وضعیتش نرمال بشه میبرنش بخش ***نزدیک ساعت چهار و سه بود داشتم پروژه ها رو چک میکردم

که دیدم دکترا همش میرند تو اتاق جیا رفتم نزدیک تر دست یکی از پرستار هارو گرفتم "•اتفاقی افتاده " "~ بیماری که تازه عمل شده بود دچار ایست قلبی شدن آقا مزاحم کار ما نشید" انگار ی سطل آب یخ ریختن رو سرم دویدم طرف اتاقش از شیشه بخش مراقبت های ویژه صدای دستگاهی ضربان قلب میداد تمام فضای اتاق پر کرده بود نمی دونستم چیکار کنم همش تقصیر من بود من گفتم از هم جدا بشیم اشکام ناخداگاه شروع به ریزش کردن بلند گریه میکردم اسمشو صدا می کردم دکتر می خواست دست از کار کشیدن تعجب کردم به همین زودی دست از کار کشیدن نه میزاشتن برم تو دستمو مشت کردم محکم کوبیدم به شیشه "•جیا خواهش میکنم الان ولم نکن " همین که مشتمو کوبیدم به شیشه صدای ضربان قلب جیا برگشت **جیا رو به بخش منتقل کردن گفتند که تا 1 تا نیم ساعت دیگه به هوش میاد اما هنوز خطر رفع نشده مثل اینکه ی دارو ی گیاهی وقتی دکترا نبودن بهش تزریق کردن برای همین ایست قلبی داشته

( یونگی تو این حالت خوابیده ) (جیا) "+من کجام" چه اتفاقی افتاد بود بعد از اینکه اون مرد سیاهپوش بهم حمله کرد چه اتفاقی افتاد سرم درد می کرد خواستم دستمو بلند کنم اما توسط ی نفر گرفتم شده بود "+ یونگی شی اینجا چیکار میکنه " ولی چه کیوت خوابیده فکر کنم بخاطر من تخت آورده کنار تخت من همیشه وقتی پرونده های جنایی رو انجام میداد می دیدم عاشق سرد و جدی بودنش بودم ولی الان آنقدر کیوته که دلم می خواد بوس چیکار کنم دختر دیوونه شدی از کی تا حالا به بوس کردن ی پسر اهمیت میدی خواستم بلند شم که پهلوم تیر کشید "+آخ " "•جیاااا" "+ یونگی خوبی ؟ " "• ها تو بیدار شدی خوبی ؟ جایت درد نمی کنه وایسا دکتر خبر کنم " "+ یونگی آروم باش خوبم " ولی به حرفم توجه نکرد دکتر خبر کرد "~ حاله خانم جیا خوبه نگران نباشید ولی باید چند روز اینجا بستری بشه تا از سلامتش مطمئن بشیم " "• ممنون آقای دکتر " بعد از رفتن دکتر رو به یونگی گفتم "+ یونگی ممنونم " "•چی میگی من ممنونم که به هوش آمدی راستی تو استراحت کن من میرم خونه ی دوش میگیرم دوباره بر میگردم به پرستار هم میگم برای ی چیزی بیاره بخوری باشه "

"+ باشه " یونگی که رفتم پرستار با سینی پر غذا های مختلف آمد تو گذاشت کنار تختم به داشت سرم ی سری دارو آماده می کرد گفت "~ دوسش داری ؟ دوست پسرتو میگم " "+ چی ؟ " "~ دوست پسرتو میگم دوسش داری خوشبحالت " "+ چرا " "~ وقتی تو بی هوش بودی خیلی نگرانت بود بلند بلند گریه میکرد فکر کنم خیلی دوست داشته باشه می دونی چی می گفت خیلی آروم گفت ولی چون من پشتش بودم شنیدم جیا خواهش میکنم الان ولم نکن بعد ضربان قلب برگشت خیلی رمانتیک بود " "+ کی بهتون گفته اون دوست پسرمه " "~ خودش اینو گفت " بعد هم از اتاق رفت بیرون یعنی واقعا همین حرف زده کیوته ازش خوشم میاد ( یک هفته بعد ) ( یونگی ) "• خوشحالم که بهتر شدی جیا " "+من همینطور دلم برای خونه تنگ شده بود خسته شدم از بس سوپ خوردم " "•ههممم جیا دوست داری امشب من برات غذا درست کنم " "+ می تونی " "•اره منم مثل تو تنها زندگی کردم تازه اشپزیم حرف نداره " "+ هورااااا امشب من آشپزی نمی کنم تازه دسرم درست کن " خدایا از دست این دختر خسته شدم نمی دونم من کارآگاهم یا پرستار یک هفته کامل فقط از زده کچلم کرد این آخرین باری که من براش کاری میکنم

تمام مواد غذایی آوردم همینطور کی مشقول خرد کردن سبزیجات بودم آخرین آهنگی که نوشتم بودم زیر لب می خوندم " خاموشی شب بهم نزدیک میشه و وقتی با نگاهی بی معنا به پنجره نگاه میکنم میبینم که اون بیرون هنوزم ابرا دارن تو آسمون قدم میزنن و حرکت میکنن سر وصدای پتوی روی تختم آروم و آروم محو میشه شب آروم آروم کم رنگ و محو میشه تو این شب گرم و دلنشین میشه برم تو رختخواب و بخوابم!؟میشه الان بدنمو بهت تکیه بدم!؟میرم تا یه داستان دیگه از خودمو بخونم ولی دوباره برمیگردم میشه امشب بدنمو بهت تکیه بدم!؟روز و شب ، تو رویاهام بهت فکر میکنم"

"+برای جیسو نوشتیش" "• این آهنگو برای مادرم نوشتم هر وقت دلم براش تنگ میشه این آهنگ می خونم " "+ خیلی قشنگه راستی من میرم بخوابم هر وقت غذا آماده شد صدام کن باشه " "• باشه خوب استراحت کن " میز چیدم رفتم تو اتاقش خواب بود مثل دختر بچه های ناز خوابیده بود آروم رفتم نزدیک تختش "•خانم کیم غذا حاضر جیا " "+هممم چیه فقط یکم دیگه " "•جیا پاشووووو" "+بیدارم چرا داد میزنی " "•خب تو بیدار نمی شدی دست و صورتتو بشور بیا" رفتم پشت میز 

سه مدل دسر درست کردم در واقع دو مدل موچی از بیرون سفارش دادم "+وای همه اینا خودت درست کردی فوق العاده اس " "•معلومه بخور ببین مزه اش مثل قیافش خوبه یانه " چاپستیک برداشت شروع کرد به خوردن "+فوق العاده اس خیلی خوشمزه اس تو رستوران کار میکردی " "• مادرم خیلی اشپزیش عالی بود اون بهم یاد داد " سرمو انداختم پایین.به مامان فکر میکردم که جیا دستشو گذاشت رو دستم "+مامانه منم اشپزیش خوبه اما بعد از اینکه بخاطر شغلم از پیشم رفتن خیلی ناراحت شدم ولش کن بیا غذامون بخوریم بزار ببینم تو دسرا چه مزه ای شده " بعد از خوردن غذا باهم ظرف ها رو جمع کردیم من رفتم تو اتاقم ی کم استراحت کنم جیا هم گفت ظرف ها رو میشوره داشتم رو پرده سر و نخ ها بررسی می کردم که ...

آنچه خواهید خواند 🦋 "• کیم جیا فقط بگو تو اون شامپو چی بود مو ها سبز شده " "جیسو آروم باش نمی دونم باهم بودن اونا چه ربطی به تو داره " پایان 🕸️ ببخشید خیلی بد شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد رو بزار
عالی بوو فقط اینکه یونگی از جیا خوشش میاد خیلی بده😳
کاش یونگی و جیسو با هم باشن😟
شوگا و جیا هم با هم
و یه چیز دیگ اینکه اگه یونگی و جیا با همن و شوگا و جیسو لطفا کاری نکن که جیسو دنبال انتقام باشه
عالییی پارت بعد لطفا😍💜👌👏
وای خدا چقدر باحال زودتر بقیشو بزار خیلی دوسش دارم
اولین لایک
خواستم مای کویین رو بخونم چشمم به این یکیم خورد خوندمش😐😂